دست بردم سویِ گُل،خاری زدم چون سوزنیگفتمش ای گل چه کردم؟ خار بر دستم زنی.گفت،من خارت زدم فریاد وافغان میکنی...تو که می خواستی مرا از بیخ واز بُن، بر کَنی.پرویز مهرابی