این باران عجیب میخورد به شیشه
این قطره ها بی واسطه می چکد از سقف
این دستها بی حصار می گردد روی اندام تو
و عطرت که تا ابد توی اتاق پیچیده
بانو، بهار پشت این پنجره لانه کرده است
دستهای تو گل
چشمهات بیقراری قرار
حضورت گرمای اردیبهشت
و تنت ، وطنم بود
بیرون برف
بیرون باد ، باران
بیرون صدای خیس عابران
اینجا سکوت
سکوتی طولانی
که برگردم و تنها لبخند تو را
حرف بزنم.
نوید جعفری