من از ترسیدن دیوانه می ترسم
نشینم خلوت این خانه می ترسم
رفیقان غرق در آمال دنیایند
زمگر و حلیه بیگانه می ترسم
چه زیبا کودکی آسوده می رقصد
زشوق شعله پروانه می ترسم
شراب عاشقی دیگر شبیه جرعه اکسیر
نبینم ساقی میخانه می ترسم
میان جمع تنهایی شبیه آتشی خاموش
زجغدساکن ویرانه می ترسم
قطار زندگی دارد به سمت بینهایت سو
حقیقت چون شود افسانه می ترسم
یونس تقوی